خاستگاه های خانواده درمانی : چشم اندازی تاریخی
گلدنبرگ به پنج تحول علمی و بالینی ظاهرا متصل اشاره می کنند که منتفقا صحنه را برای ظهور خانواده درمانی مهیا ساخته اند این پنج حوزه عبارتند از : 1-گسترش درمان روانکاوی برای گسترده ی کامل مشکلات عاطفی که سرانجام شامل کار با کل خانواده نیز شد 2-معرفی نظریه ی عمومی سیستمها با تاکیدی که بر شناخت روابط میان اجزای مولف یک کل همبسته داشت 3-پژوهش راجع به نقش خانواده در پدیدایی اسکیزوفرنی در یکی از اعضای خانواده 4-تحول و ظهور حوزه های راهنمایی کودک و مشاوره ی زناشویی و 5-افزایش علاقه ی به فنون بالینی جدید نظر گروه درمانی
روانکاوی
روانکاوی به نظریه و مجموعه فنون مداخله ای اطلاق می شود که توسط زیگموند فروید ارائه گردید . فروید از تاثیر روابط خانوادگی بر تکوین منش افراد و به ویژه رشد و ظهور رفتار بیمارگون آگاهی داشت .
در عمل فروید ترجیح می داد که به درمان افراد بپردازد نظریات و فنون او تماما متوجه رفع تعارضات درون روانی بودند نه بازسازی پدیده های بین فردی یا تبادلی داخل خانواده . در واقع همان طور که بوون خاطر نشان ساخته یکی از اصول روانکاوی که رشد آغازین جنبش خانواده درمانی را به تاخیر انداخت . جدایی روابط درمانگر – بیمار و نگرانی راجع به این موضوع بود که تماس با بستگان بیمار باعث آلودگی درمانگر خواهد شد .
یکی دیگر از عوامل نافذ روانکاوی بر خانواده درمانی است که کارهای آلفرد آدرلر که در زمره ی اولین همکاران فروید قرار داشت در کنار سایر دستاورد ها ادلر به راه اندازی جنبش راهنمایی کودک در اوایل دهه 1900 در وین کمک کرد .
مفاهیمی نظیر رقابت همشیرها . منظومه ی خانوادگی و سبک زندگی حاکی از آگاهی ادلر راجع به نقش مهم تجارت خانوادگی در رفتار افراد بزرگسال است . دیدگاه کل نگر آدلر راجع به انسان مبنی بر اینکه نمی توان ادمی را به اجزای مولفش فروکاست .
کل چیزی بیش از مجموع تمامی اجزای ان است بنابراین کل را نمی توان با استفاده از چند کیفیت یا ویژگی تبیین نمود بلکه فقط ان را می توان به صورت کل تفکیک ناپذیری درک کرد که به سوی هدف در حرکت است .
یک نظریه پرداز مهم دیگر هاری استاک سالیوان است که اموزش روانکاوی دیده بود اما تحت تاثیر جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی نیز قرار داشت . سالیوان اظهار می داشت که ادمیان اساسا محصول تعاملهای اجتماعی خویش هستند به نظر او برای درک کارکرد ادمیان می ایست الگوهای نسبتا پایدار موقعیتهای بین فردی مکرر انان مورد بررسی قرار گیرد سالیوان عمدتا با بیماران اسکیزوفرنیایی کار می کرد متوجه شد که این اختلال بیشتر در خلال دوره ی انتقالی نوجوانی پدیدار می شود .
نظریه ی عمومی سیستمها
این نظریه ککوششی است برای ارائه ی یک الگوی نظری جامع که تمامی تظام های زنده را در بر بگیرد این الگو به کار تمامی علوم رفتاری می خورد . سهم عمده ی برتالانفی فراهم ساختن چهارچوبی است برای توجه به پدیدهای به ظاهر بی ربط و درک اینکه انها چگونه در کنار یکدیگر مولفه های به هم پیوسته یک نظام بزرگتر را تشکیل می دهند .
برتالانفی موجودات زنده را نظام های فعال و بازی می دانست که ویژگی تمامی انها عبارت است از جریان ورودی و خروجی اطلاعات . به نظر برتالانفی برای درک نحوه ی کار یک چیز باید به بررسی فرایندهای تبادلی پرداخت که میان مولفه های ان رخ می دهد . او معتقد بود که موجودات زنده ( برخلاف ماشین ) پدیده ی هم پایانی را نشان می دهند . نظریه ی عمومی سیستمها می کوشد تا نظام ها را با توجه به شیوه ی سازمان بندی و نیز همبستگی متقابل اجزای ان طبقه بندی کند . نظریه عمومی سیستمها نوعی معرفت شناسی را پیش می کشد که بر اساس ان این ساختار نیست که یک پدیده را تعریف می کند بلکه سازمان بندی ان نتیجه ی الگوی تعاملی اجزایی است که ان را تعریف می کند
یکی از نظریه پردازان علوم رفتاری به نام جی جی میلر تمامی نظام های زنده را زیر مجموعه های ویژه ای از نظام های باز می داند بر اساس مجموعه اصولی که وی ارائه کرده است . تمامی پدیده هایی را که علوم زیستی و اجتماعی به وصف انها می پردازند می توان بر طبق طرحواره ی جامعی که از هفت سطح مرتبه ای برخوردار است مرتب کرد این هفت سطح از ساده ترین تا پیچیده ترین حالت عبارتند از : یاخته ها . اندامها ( متشکل از یاخته ها ) جانداران ( صورتهای مستقل حیات ) گروه ها (خانواده ها . کمیته ها ) سازمانها ( دانشگاه ها . شرکتهای چند ملیتی . شهرها ) جوامع یا ملل و نظام های فراملیتی .
شخصی که دچار پریشانی روانی است فقط بخشی از یک خرده نظان در داخل نظام خانوادگی به شمار می آید لیکن کل نظام خانواده تحت تاثیر ان قرار داشته و بر ان اثر می گذارد .
در خانواده درمانی تاکید بر علیت چندگانه در سطوح مختلف است نه بر تعارضات درون روانی ناگشوده ی یک فرد در اینجا تاکید بر زمان حال است نه گذشته .
لیدر از جمله نخستین کسانی بودند که ویژگی مادران این قبیل بیماران را مورد پژوهش قرار دادند و نشان دادند که در روابط مادر – فرزندی نابسندگیهاو آشفتگیهای روانی شدیدی وجود دارد .
فرام – رایشمن برای توصیف مادری سلطه گر . سرد و بی روح . طرد کننده . تملک طلب . و گناه آفرین ( شماتت گرا ) که در کنار پدری فعل پذیر . گسسته و بی خاصیت باعث می گردد تا فرزند ذکورشان احساس سردرگمی و نابسندگی کند و سرانجام مبتلا به اسکیزوفرنی شود اصطلاح مادر اسکیزوفرنی زا را ابداع کرد به نظر او اسکیزوفرنی یک اختلال درون روانی است که در درون فرد رسوخ کرده وی را مبتللا می سازد به همین خاطر فرام رایشمن توصیه نمی کرد که کل خانواده با یکدیگر درمان شوند بلکه نقش درمانگر را در ان می دید که بیمار را از اثرات مضر و زیانبار خانواده رهایی بخشد . بیتسون . جکسون و ویکلند که مشتاق انتشار نتایج مقدماتی خویش بودند مقاله ی تاثیر گذار و نافذی منتشر ساختند و در ان مفهم بن بست دو سویه را برای تبیین ظهور اسکیزوفرنی در یک عضو خانواده ارائه کردند ( در ان دوره فرای در ارتش بود 9 بر اساس نظریه ی انان موقعیت بن بست د وسویه از شش ویژگی برخوردار است :
1-دو یا چند نفر در یک ارتباط مهم مشارکت دارند
2-این رابطه پدیده ای جاری است و تجربه های مزبور تکرار می شود .
3-یک حکم منفی صادر می شود ( فلان کار را نکن وگرنه تو را تنبیه خواهم کرد )
4- یک حکم ثانوی که با حکم قبلی مغایرت دارد اما در سطحی انتزاعی تر صادر می شود . مثل مورد قبل در اینجا نیز از تهدید ( یا احساس ذهنی تهدید ) برای تنبیه کردن استفاده می شود این حکم ممکن است به شکل علائم با حرکات بیانگر غیر کلامی ارائه شوند .
5-سومین حکم باعث جلوگیری فرد پیام گیرنده برای فرار از موقعیت می شود بنابراین او مجبور است در ان موقعیت بماند .
6-وقتی گیرنده ی پیام یاد گرفت که موقعیتها را به صورت الگوی مبتنی بر بن بست دو سویه تصور کند دیگر نیازی به وارد ساختن تمامی این احکام سه گانه نیست و تقریبا هر کدام از اجزای این زنجیره توانایی ایجاد خشم و غضب یا وحشت زدگی را دارند . به طور عینی تر موقعیت بن بست دو سویه زمانی رخ می دهد که فرد ( غالبا یک کودک ) دائما پیامهای متناقضی از یک شخص واحد (مثلا یک فرد بزرگسال ) دریافت می دارد یعنی همان کسی که کودک همیشه ارتباط مهمی با وی دارد . فرد بزرگسال از اظهار نظر راجع به این تناقض ممانعت می کند کودک که این وضعیت را تهدیدی برای بقای خود می داند احساس می کند که مجبور است پاسخی از خود صادر کند اما در همان حال احساس می کند که هر پاسخی برگزیند باز هم محکوم به شکست است .
پاسخ دادن موجب طردشدگی و عدم پاسخ باعث از دست رفتن عشق و محبت بالقوه از سوی والدین می گردد یعنی هما مثال معروف لعنت بر تو اگر این کار را بکنی و نفرین بر تو اگر این کار را نکنی .
دو دستگی زناشویی اشاره به نوعی موقعیت ناهماهنگ دارد که هر کدام از والدین به مشکلات خویش اشتغال فکری داشته و قادر نیست در خانواده نقش رضایت بخشی را که با نقش همسرش همساز و متقابل باشد ایفا کند . در الگوی عدم تقارن زناشویی نیز که این پژوهشگران ان را در خانواده ی کودکان اسکیزوفرنیایی مشاهده کرده بودند تداوم زندگی زناشویی مورد تهدید قرار نمی گیرد اما در هر حال الگوهای ویرانگری به صورت دو جانبه وجود دارد . اگر عدم تقارن زناشویی غالبا عامل پیشایند اسکیزوفرنی در پسران باشد دو دستگی زناشویی غالبا در حکم پیشایند اسکیزوفرنی در دختران است .
بوون این سخن را پیش کشیده که اسکیزوفرنی فرایندی است که پیش از ظهورش در رفتار یکی از افراد دست کم در سه نسل تداوم می یابد او اظهار داشت که یکی از والدین بیمار اسکیزوفرنیایی یا هر دوی انها فردی مشکل دار و ناپخته است که قبلا در رابطه با والدین بیمار اسکیزوفرنیایی یا هر دوی انها فردی مشکل دار و ناپخته است که قبلا در رابطه با والدین خودش تعارضهای عاطفی شدیدی و اینک فرزند خود را در موقعیتهای تعارض آمیز مشابهی قرار می دهد .
وین برای توصیف نحوه ی کتمان دوری و فاصله زیر بنایی اعضای خانواده اصطلاح دو جانبگی یا مشارکت کاذب را ارائه کرد در این حالت روابط ظاهرا از وع متقابل گشوده و توام با فهم و درک هستند بدون انکه در حقیقت چنین چیزی وجود داشته باشد دو جانبگی کاذب حرکتی است مشترک برای حفظ تمامی اعضای خانواده در برابر احساس فراگیر بی معنایی و پوچی
مشاوره ی زناشویی و راهنمایی کودک
حوزه های مشاوره ی زناشویی و راهنمایی کودک که اسلاف خانواده درمانی به شمار می آیند بر این مفهوم تکیه دارند که اختلالهای روانی به همان میزانی که حاصل تعارض درون فردی هستند نتیجه ی تعارضات بین فردی نیز می توانند باشند . درمانگر برای اجرای مداخلات اثر بخش باید به طور همزمان با زوجین یا والد و فرزند کار کند .
مشاوره ی ازدواج یا اصطلاح جدیدترش درمان زناشویی دقیقا چیست ؟ مشاوره ی زناشویی به اندازه ی روان درمانی وارد اعماق نمی شود گستردگی ندارد و طولانی مدت نیست . مشاوره ی زناشویی بنا به همان روالی که از آغاز داشته معمولا کوتاه مدت است می ککوشد روابط آسیب دیده را مرمت کند و کم وبیش با مسائل اینجا و اینک سروکار دارد تا بازسازی گذشته . برخلاف روان درمانی که به دنبال معانی درونی می گردد مشاوره ی ازدواج در جستجوی مسائل واقعی است و برای تسهیل فرایند تصمیم گیری هشیار در زوجینی که دچار مشکل شده اند راهنماییهایی را فراهم می سازد . درمان زناشویی با تاکید بر مشکلات درهم تنیده و تعاملهای روان رنجور زوجین دیدگاه گسترده تری را مطرح ساخته است به طور اخص به تدریج بر این نکته تاکید می گردد که چگونه یکی از همسران موجب آسیب روانی یا رفتار نشانه ای در طرف مقابل می شود . امروزه درمانگران زناشویی در ی شناسایی ابعاد عاطفی ، شناختی ورفتاری روابط زن و شوهر د ردرون نظام زناشویی و خانوادگی هستند .
درمان زناشویی غالبا مختصر ، مسئله مدار و عمل گرا است درمانگر در هنگام درمان این رابطه به شخصیت ادراک طرفین از نقشها و انتظاراتی که از زن و شوهر می رود و اینکه هر کدام چه تصوری از نقش طرف مقابل دارد . توجه می کند الگوی پیام رسانی ( شامل الگوهای جنسی ، و الگوهای مزاحم و ناهمسان ارتباط کلامی ) و توانایی زوجین در قالب واحدی مشترک برای برخورد با مشکلات و اخذ تصمیم ، کلید میزان موفقیت درمان زناشویی به شمار می آیند . همزمان با اینکه مشاوره ی زناشویی بیشتر به تغییر روابط زناشویی می پرداخت معلوم گردید که باید زوجین را در طی جلسات درمانی جمعی ملاقات کرد . جکسون برای توصیف موقعیتی که زوجین ( یا کل خانواده ) با درمانگر واحدی در یک اتاق و در زمانی واحد کار می کنند اصطلاح درمان جمعی را ارائه کرد .
به نظر کوپر کار مستقیم با والدینی که فرزندشان اختلال دارد با سه هدف اصلی صورت می گیرد : 1-برقراری ائتلاف یا والدینی که رشد کودک را در خلال درمان حمایت می کنند 2-اطمینان خاطر از کسب اطلاعات مناسب و درست راجع به تجارب ککودک و وضعیت خانوادگی 3-کمک به تغییر محیط و لذا کمک به رشد و تحول کودک .
موره نو در نقش درمانگر / کارگردان از صحنه ای استفاده می کرد که بیمار می توانست در ان صحنه رویدادهای مهم و معنادار زندنگی خود را پیش روی مخاطبان بیرون بریزد در این نقش گزاری های روانی افراد مختلف ( که معمولا اما نه الزاما سایر بیماران هستند ) نقش اشخاص کلیدی و مهم ( منهای کمکی ) در زنندگی بیمار را ایفا می کنند .
اصل بنیادین کار در گروه درمانی آن است که گروه کوچکی می تواند در حکم عامل تغییر عمل کند و بر کسانی که عضویت در ان را می پذیرند تاثری قوی داشته باشد .
در گروه درمانی ان گونه که امروزه اجرا می شود بسیاری از گروه ها شامل 5 تا 10 عضو به علاوه ی یک رهبر گروه هستند دست کم هفته ای یک بار در جلسات 5/1 تا 2 ساعته شرکت می کنند و به صورتی دایره ای قرار می گیرند به طوری که هر کس بتواند به سادگی تمامی اعضای دیگر از جمله درمانگر را مشاهده نموده و با او صحبت کند . گروه ها در برخی مواقع ناهمگن هستند .
منبع کتاب خانواده درمانی گلدنبرگ